سپس خداوند بزرگ،خاکی از قسمت ها ی مختلف زمین،از قسمت های سخت ونرم،شوروشیرین، گرد آورد
آب بر آن افزود تا گلی خالص آماده شود وبا افزودن رطوبت،چسبناک گردید
که از آن اندامی شایسته،وعضوهایی جدا وبه یکدیگر پیوسته آفرید.
آن را خشکانید تا محکم شد.
خشکاندن را ادامه داد تا سخت شدتا زمانی معین وسرانجامی مشخص،اندام انسان کامل گردید.
آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد،دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازدو دارای افکاری که در دیگر موجودات،تصرف نماید.
به انسان اعضاو جوارحی بخشید،که در خدمت او باشند،
وابزاری عطا فرمود که آن ها را در زندگی به کار گیرد.
قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد،حواس چشایی،وبویایی،ووسیله ی تشخیص رنگ ها،واجناس مختلف در اختیار او قرار داد.
انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون،وچیزهای همانندو سازگار،ونیروهای متضاد،مزاج های گوناگون، گرمی،سردی،تری وخشکی قرار داد.
سپس از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند انجام دهند،وعهدی را که پذیرفته اند وفا کنند،
اینگونه که بر آدم سجده کنند،واو را بزرگ بشمازند،و فرمود:((بر آدم سجده کنید پس فرشتگان همه سجده کردند جز شیطان))
غرورو خود بزرگ بینی او را گرفت وشقاوت وبدی بر او غلبه کرد،و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود وآفرینش انسان از خاک را پست شمرد.
خداوند برای سزاوار بودن شیطان به خشم الهی،و برای کامل شدن آزمایش،وتحقق وعده ها،به او مهلت داد و فرمود:((تا روز رستاخیز مهلت داده شدی))
نهج البلاغه، خطبه ی اول
:: موضوعات مرتبط:
گوناگون ,
,
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8